کاربران عمومی فقط به فهرست مقالات منتشر شده دسترسی دارند.
۱۷۱ نتیجه برای موضوع مقاله:
دوره ۰، شماره ۰ - ( مقالات پذیرفته شده در نوبت انتشار ۱۴۰۲ )
چکیده
طراحی کارآمد و نظاممند برنامه آموزشی زبان به واسطه درآمیختن راهبردها و شیوههای آموزش و یادگیری با ساخت شناختی فراگیران و ملاحظات محیطی در تلاش است تا به صورتی فزاینده، زبانآموزانی مؤثر و توانمند پرورش دهد؛ زیرا آموزش اثربخش با طراحی آموزشی تأثیرگذار آغاز میشود و این طراحی متضمن رویدادها و حوزههای وسیعی است که از مهمترین آنها میتوان به تولید ساختارمند مواد و محتوای آموزشی اشاره کرد. در این راستا پژوهش حاضر با هدف تحلیل تمرینات کتابهای درسی عربی دوره اول متوسطه بر مبنای مدل طراحی برنامه آموزشی زبان پل نیشن و جان مکالیستر (۲۰۱۰م) در بحث قالب و ارائه فعالیتهای یادگیری انجام پذیرفته است. روش تحقیق در این پژوهش توصیفی و از نوع تحلیل محتوا بوده و به منظور دستیابی به نتایج قویتر و معتبرتر از روش جدید وزندهی آنتروپی شانون و آزمونهای آماری همگنی واریانس لون،
تک متغیره و کروسکال-والیس هم بهره گرفته شده است. جامعه و نمونه آماری منطبق بر یکدیگر بوده و کلیه تمرینات کتابهای عربی این مقطع مدارس ایران در سال تحصیلی ۱۴۰۲-۱۴۰۱ه.ش/ ۲۰۲۳-۲۰۲۲ م را دربرگرفته است. ابزار تحلیل محتوا در این پژوهش، بازبینهای محققساخته مبتنی برلایههای مطرح در این مدل (درونداد معنامحور، درونداد شکلمحور، برونداد معنامحور، برونداد شکلمحور) بوده که روایی آن توسط متخصصان دانشگاهی و پایایی آن با بهکارگیری روش همبستگی پیرسون محاسبه شده است. نتایج بررسیها نشان داد که در این تمرینات توازن و تعادلی چهارسویه میان انواع لایهها وجود ندارد و بخش عمده تمرینات بر لایه برونداد معنامحور متمرکز است.
دوره ۰، شماره ۰ - ( مقالات پذیرفته شده در نوبت انتشار ۱۴۰۲ )
چکیده
این مقاله با هدف بررسی تأثیر بنیادین نامگذاری بر شکلدهی ایدئولوژی متون بهویژه قرآن کریم، انجام شده است. مسأله این پژوهش، این است که چگونه نامگذاری بهعنوان یک فرایند زبانی بنیادین در چارچوب رویکردهای هاج و کرس (۱۹۹۶)، ون لیوون (۲۰۰۸) و لسلی جفریز (۲۰۱۰)، نقش محوری در ساخت معنا، هویتبخشی و اعمال قدرت ایفا میکند. همچنین، پژوهش بهدنبال بررسی مؤلفه نامگذاری در قرآن و دستاوردهای آن در تبیین جهانبینی حاکم بر این متن است. برای ارزیابی فرضیات، این جستار با روش تحلیل گفتمان انتقادی و با هدف بررسی رویکردهای هاج، کرس، ون لیوون و جفریز دربارۀ مؤلفۀ نامدهی به کاربست عملی این نظریهها بر متن قرآن پرداخته شده تا جهانبینی نهفته در این متن و رویکرد قرآن در زمینه نامگذاری تبیین شود. نتایج بهدست آمده، نشان میدهد که فرآیند نامگذاری در رویکرد هاج و کرس، ابزاری ایدئولوژیک برای ترویج و تثبیت باورهای خاص است. در مقابل، ون لیوون نامگذاری را فرایندی هویتی و ابزاری برای تعامل و ساخت معنا در بافتهای اجتماعی میداند. جفریز نیز با تلفیق عناصر صریح (ایدئولوژی) و غیرصریح (زبان ادبی)، نامگذاری را ابزاری برای تولید و بازتولید گفتمانهای ایدئولوژیک میشمارد. بررسی نامگذاری در قرآن نشان میدهد که علاوه بر عوامل ایدئولوژیک، هویتی و زبانی، عواملی چون رابطه مضمون با نامگذاری، تقدم و تأخر محتوا بر نامگذاری و رابطه کنش، فرآیند و ساختار بر نامگذاری نیز در این فرایند مؤثر هستند.
دوره ۱، شماره ۱ - ( ۶-۱۳۸۲ )
چکیده
این مقاله کوششی است در شناخت "دیو آز" و بیان اهمیت آن در اساطیر یونانی و متون زرتشتی و به دنبال آن شاهنامه گرانسنگ فردوسی، که نخست شومی و پتیارگی این دیو تنومند و نیرومند و راههای مبارزه با او در پارهای از منابع اساطیری و دین زرتشتی کاویده شده است. سپس اهمیت و حضور او در شاهنامه فردوسی با استناد و استشهاد به ابیاتی از شاهنامه مورد توجه و بررسی قرار گرفته و کوشش شده است ضمن بیان و گزارش آزمندی پارهای از پادشاهان و پهلوانان شاهنامه، فریبکاری این دیو جادوگر و ناخرسند بیشتر باز نموده شود. همچنین پادشاهانی که فریفته این دیو نشده و تخم نیکی و داد و دهش کاشته و گذشتهاند، معرفی شدهاند. بیان تفاوت آزمندی و اندازهخواهی یا بهرهگیری از بایستههای زندگی و ذکر شاخصههای آن، فرجام سخنِ این مقاله را تشکیل میدهد.
دوره ۱، شماره ۱ - ( ۶-۱۳۸۲ )
چکیده
یاد مرگ که همواره عیش بسیاری از انسانها را طیش و تیره میدارد، برای صوفیان و عارفان راستین، موجب انس و آرامش بوده است. آنان با الهام گرفتن از فرهنگ قرآنی و حدیثی، که در آن تصویر روشن و مطلوبی از مرگ مؤمنان و موحدان ارائه شده است، به مرگ نگاهی عاشقانه و عارفانه داشتهاند و باور آنان این بوده است که جان آسمانی انسان با تبعید به دنیا و تعلق به تن از جوار قرب الهی دور شده و از سعادت دیار یار باز مانده است. آنان همواره خود را در دو زندان گرفتار میدیدهاند: زندان تن و زندان دنیا. از این رو، همه هم و همت آنان متوجه خلاصی از این دو زندان بوده است.
به همین دلیل، مرگ در نظر صوفیان و عارفان حقیقی نه تنها منفور و مکروه نبوده، که بسیار هم خواستنی و دوست داشتنی بوده است. تأمل در حالات عارفان، هنگام مرگ و سخنانی که درباره مرگ بر زبان آوردهاند، نکات و نتایج شگفتانگیزی را آشکار می سازد. گروهی از آنان پیش از فرا رسیدن مرگ به فراست از آمدن آن آگاه شده و خود را برای استقبال از آن آماده کردهاند. گروه دیگر، عشق و اشتیاق خویش را به مرگ در قالب عبارات عجیب و عبرتآموزی بیان کردهاند.
بیگمان سرآمد همه این عارفان و عاشقان در زمینه مرگ ستایی مولانا است که زیباترین و لطیفترین سخنان را درباره مرگ و اسرار آن گفته و سروده، و دیوان غزلیات او آکنده از اشعاری است که در آنها عاشقانه و مشتاقانه از طرایف و ظرایف مرگ سخن گفته است.
دوره ۱، شماره ۲ - ( ۳-۱۳۹۲ )
چکیده
دوره ۱، شماره ۲ - ( ۱۰-۱۳۸۲ )
چکیده
این مقاله به تحلیل ساختاری بیت:
عبوس زهد به وجه خمار ننشیند مرید خرقه دردیکشان خوشخویم
از ابیات دشوار دیوان حافظ، میپردازد.
این گفتار، طی بحثی طولانی با بهرهگیری از همه کوششهای پیشین در شرح بیت مذکور، سرانجام، این معنایکلی را برای این بیت به دست میدهد:
ترشروی پارسایی با پرداخت قیمت شراب اندک که مایه خمارآلودگی و نشانه ناپاکبازی است، از بدخویی دست برنمیدارد و آرام نمیگیرد؛ آری برای این منظور، باید قیمت بیشتری بپردازد و این قیمت، چیزی نیست جز پاکبازی درترک زهد ریا تا مرز خرقه گرو باده نهادن. از این رو، من مرید خرقه زهد نیستم، بلکه مرید خرقه دردیکشانخوشخویم; همان خرقهای که این آزادمنشان، در عین بی چیزی، به پاکبازی تمام، گرو باده مینهند و باز، دامنخوشخویی را از کف نمیدهند.
دوره ۱، شماره ۳ - ( پاییز ۱۳۸۷ )
چکیده
این مقاله مبانی نظری و روش شناختی نقد فرمالیستی شعر را از دیدگاه فرمالیست های روسی و همچنین فرمالیست های آمریکایی یا اصحاب «نقد نو۱» بازمی کاود. رهیافت ما برای این منظور، تحلیلی- انتقادی است. این پژوهش، سرانجام با ایجاد برخورد سازنده میان دستاوردهای نظری و عملی دو شاخه فرمالیسم، روش «نقد گرانیگاهی»۲ را سامان می دهد. این روش نه مانند روش «نقد پیوندمایه ای» به شیوه افقی- عمودی، بلکه مطابق ماهیت نظام مند و ساختمند شعر به شیوه چندسطحی- سلسله مراتبی همه عناصر فرم این نوع ادبی را در ارتباط با «شگرد بنیادی» آن تحلیل می کند.
دوره ۱، شماره ۳ - ( ۱۲-۱۳۸۲ )
چکیده
از ویژگیهای بسیار برجسته و سرآمد سرودههای حافظ، ساختار بسیار استوار و هندسه بسیار سنجیده و بهنجار آنهاست. در این هندسه سنجیده و بهنجار، واژهها و سازهها از میان واژگان همرده چنان هشیارانه و استادانه گزینش شده و چنان تردستانه و شیرینکارانه از پی هم آمده و چنان سنجیده و اندازه گیری شده، همنشین گشته است که دستکاری و دگرگون سازی هنری را بر نمیتابد و بسیار کم پیش میآید که بتوان بر این ساختار سنجیده انگشت نهاد و امّا و اگری پیش آورد یا واژه ای را با واژهی همخوان دیگری جا به جا کرد و به هندسه سنجیده و بهنجار آن آسیبی نرساند و پارهای از خردهکاریهای هنری آن را از دست نداد. در این گفتار که با درآمدی در باره ساخت، ساخت زبانی و ساخت هنری آغاز شده است، کوشیده ایم با یادکرد نمونههایی از سرودههای حافظ، گوشههایی از هندسه سنجیده و دگرگون ناپذیر سخن او را بازنماییم.
دوره ۳، شماره ۱ - ( زمستان ۱۴۰۱ )
چکیده
بررسی مساله فیض در متافیزیک فارابی، با دشواریهایی همراه است؛ آیا مساله فیض از آموزههای اصلی متافیزیک فارابی است یا باید آن را جنبهای فرعی تلقی کرد؟ در این بحث با دو مشکل اساسی مواجه هستیم: در انتساب دو رساله به فارابی (فصوصالحکم و عیونالمسایل) که دیدگاههای وی درباره مساله فیض را میتوان پیگرفت، تردید شده است. همچنین، آموزههای متافیزیکی فارابی درخصوص مساله فیض، از رسالهای تا رساله دیگر متفاوت هستند. برخی رسالههای فارابی آموزههای خود او در این بحث را نشان میدهند در حالی که برخی دیگر دیدگاههای ارسطو را مطرح میکنند. مشکل دیگر این است که فارابی مساله فیض را تنها در رسالههای متافیزیکی خود مطرح نمیکند؛ بلکه، در نفسشناسی فلسفیاش نیز او به این مساله میپردازد. برای یافتن برونرفتی از این مشکلات، با بررسی آثاری از فارابی که او در آنها به مساله فیض توجه نموده، سعی خواهیم نمود تا به دیدگاههای خود فارابی بیشتر نزدیک شویم.
دوره ۳، شماره ۳ - ( - )
چکیده
دوره ۳، شماره ۹ - ( پاییز و زمستان ۱۳۸۴ )
چکیده
درست است که فروغ و سپهری در سطح فکری و محتوایی، از موضوعات مشابهی مانند اندوه، مرگ و زندگی، طبیعت، عشق، کودکی، تنهایی و نظایر آن سخن گفتهاند؛ هر یک از آنها با دیدگاه و ذهنیت خاص خود به این موضوعات مشترک نگریستهاند و در هر یک از این موضوعات و درونمایهها، تفاوتهای فکری اساسی و ساختاری وجود دارد. مثلاً میان تنهایی وحشت بار فروغ با تنهایی و مراقبههای عارفانه سپهری تفاوتی بنیادین است. یا میان نوع نگاه منفی فروغ به مرگ و نگرش مثبت سهراب به این مسأله فرقی آشکار وجود دارد. همچنین سپهری شاعری شاد و سرزنده است که حتی اندوه او نیز با نشاط درونی همراه است و یأس و بدبینی از بنمایههای شعر او محسوب نمیشود، اما فروغ شاعری است که نومیدی و بدبینی با بسامد بالایی در اشعار او به کار رفته است. همچنین بین رویکرد فروغ و سپهری به دوران کودکی و یاد کرد آن دو از گذشته تفاوت معنی داری وجود دارد. در مجموع، به دلیل وجود تفاوتها و تمایزهای بنیادین در عواطف و اندیشههای فروغ و سپهری و نوع نگاه آن دو به جهان پیرامون، میتوان به این نتیجه رسید که این دو شاعر، دست کم در حوزه و سطح فکری و محتوایی، تأثیر چندانی از یکدیگر نپذیرفتهاند.
دوره ۳، شماره ۹ - ( پاییز و زمستان ۱۳۸۴ )
چکیده
کتاب شریف مثنوی معنوی، به علت اشتمال گسترده آن بر وحی و سخنان انبیا و اولیا و همچنین شرح و تأویل آنها برای همطبقات، به مجموعهای از معارف ناب و کمنظیر مبدل گشته است. این تأویل و تفسیرها که بیشتر جنبه اخلاقی – عرفانی دارند، مثنوی را رنگی معنوی بخشیده و آن را به کتابهای تفسیری عارفان از جمله حقایق التفسیر، کشفالاسرار، لطایف الاشارات و . . . مانند کرده است. با این حال، مولانا در مثنوی از مذمتکنندگان تأویل و اهل تأویل نیز به حساب میآید و شاید این تأویل ستیزی در ظاهر امر، چشمگیرتر و در عین حال عجیبتر به نظر آید؛ نویسنده برای تبیین این امر و حل این تناقض، کوشیده است ضمن دستهبندی تأویل از نظرگاه مولوی به تأویلات مذموم و تأویلات ممدوح، هر کدام را با نمونههایی در اشعار آن جناب مشخص کند. مقدم بر این مباحث نیز، به نکاتی کلی درباره تأویل در مثنوی اشاره شده و برخی تعریفات لغوی و اصطلاحی تأویل، از آثار لغوی و تفسیری، ذکر شده است. مخلص کلام آنکه با توجه به مطالب این گفتار، ثابت میشود که درستی و نادرستی تأویل، یا خوبی و بدی آن از دیدگاه مولانا نسبی است و به نوع تأویل، شخص تأویلگر و اهداف و انگیزههای او از تأویل متن بازمیگردد.
دوره ۴، شماره ۲ - ( شماره ۲ (پیاپی ۱۴)- ۱۳۹۲ )
چکیده
«عبدالرحمن بن خلدون»، دانشمند توانمند اسلامی، در «مقدمة» مشهورش در سیاق اهتمام به عمران بشری و تفکرات جامعه شناختی خویش به بحث در مورد یکی از مهم ترین مسائل زبانی یعنی «توانش یا ملکه زبانی» پرداخته است. وی در دستیابی به مفهوم «توانش زبانی» بر جنبه خلاقیت زبان تأکید کرده است و استعداد زبان آموزی را مرتبط با توانایی های فطری انسان می داند. او از یک سو بیان می کند که بهره ملت های غیر عرب از ملکه زبان عربی کم و ناچیز است، زیرا ملکه زبان مادری به زبانشان سبقت جسته است و از سوی دیگر از بزرگانی همچون «سیبویه»، «فارسی» و «زمخشری» یاد می کند که هر چند از نظر نژاد عجم هستند، ولی پرورش آنان در میان قبایل عرب سبب شده که به کنه ملکه زبان عرب دست یابند. ابن خلدون ارتباط زبان را با جامعه، ارتباطی ناگسستنی می داند و زبان سلطه را همان زبان ایدئولوژی حاکم بر جامعه می داند، از این رو در صدد است تغییرات زبانی را در دو محور «زمان» و «مکان» بررسی کند. دستاورد این پژوهش نشان می دهد تفکرات زبان شناختی ابن خلدون مدرن و نوین است و وی مبتکر نظریه «توانش زبانی» است، نه «چامسکی».
دوره ۴، شماره ۲ - ( ۱۰-۱۳۹۵ )
چکیده
ماهیت فرامنطقی، عقلی و عرفی معانی و حقایق عرفانی از یک سو و محدودیت حوزه کارایی زبان از سوی دیگر باعث شده شاعران و عارفان، از زبان و بیان هنجارگریخته استفاده کنند. عارفان همواره برای ساخت تصاویر شاعرانه و بیان افکار خود، از تشبیه، که یکی از مهمترین و پربسامدترین انواع هنجارگریزی معنایی در سرودههای عرفانی است، بهره بردهاند.
در این جستار، نگارندگان به روش تحلیلی، تشبیهات هنجارگریخته در دیوان ابن فارض و کلیات مولوی را نقد و بررسی میکنند. تحقیق نشان از آن دارد که بسامد استفاده از تشبیهات فشرده در سرودههای این دو شاعر، بیش از تشبیهات گسترده است، چرا که به این وسیله، درنگ و چالش ذهنی مخاطبین طولانی میشود. گاه رابطه میان دو طرف تشبیه در سرودههای آنان، آنچنان دور است که آشناییزدایی در آن بیشتر به چشم میخورد. این دو شاعر با انتخاب شگرد تزاحم تشبیه سبب دیریابی معنا شدهاند تا با برجسته کردن الفاظ خویش، سبب ایجاد لذت ادبی بیشتر در مخاطبین شوند. هرچند قصد ابنفارض، تفهیم مفاهیم متعالی و امر قدسی به ذهن خواننده بوده و به کاربرد تشبیه محسوس به معقول توجه نشان داده است، اما در تشبیه معقول به معقول، ترازو به سمت مولوی سنگینی میکند و تشبیهات حسی به حسی در سرودههای مولوی با توجه به مشرب عرفانی و معنویش، بسامد معناداری را به خود اختصاص داده و دامنه تشبیهات گسترده در اشعار وی بیشتر از سرودههای ابن فارض است.
دوره ۴، شماره ۴ - ( شماره ۴ (پیاپی ۱۶)- ۱۳۹۲ )
چکیده
بررسی و تحلیل نقش نظریه های کاربردشناسی در بافت حقوقی، موضوعی جدید است. این پژوهش در بستری زبان شناختی و با تکیه بر نظریه «کارگفت» جان آر. سرل (۱۹۷۵) به بررسی نقش کارگفت در بافت حقوقی پرداخته است. به همین منظور، متن بیست دادنامه حقوقی صادره از یکی از شعب دیوان عالی کشور به عنوان پیکره انتخاب و از منظر نظریه کارگفت تحلیل شد. هدف اصلی این نوشتار را میتوان بررسی میزان تطبیق پذیری نظریه کارگفت با این متن حقوقی، کارکردهای ویژه نظریه کارگفت در این گونه حقوقی و تحلیل کاربردشناختی این رویداد حقوقی- گفتمانی در دو سطح خرد و کلان از منظر کنش منظوری (غیر بیانی) دانست. نتایج از تراکم بالای کارگفت در پیکره، اهمیت و تأثیر بسزای آن در بافت حقوقی و به ویژه این گونه حقوقی (دادنامه) حکایت می کند. از منظر رویداد گفتمانی و بر اساس برآیندهای مذکور، هر دادنامه حقوقی یک کنش کاربردی- اعلامی در سطح کلان گفتمان حقوقی به شمار می آید که تعداد زیادی کارگفت توصیفی و اعلامی و اندکی کارگفت های دیگر را شامل می شود.
دوره ۴، شماره ۴ - ( ۹-۱۳۹۵ )
چکیده
دوره ۴، شماره ۱۷ - ( پاییز ۱۳۸۶ )
چکیده
مولانا در مثنوی شریف و بیبدیل خویش از عقول متعدد و متفاوتی سخن به میان آورده و گاه زبان به ستایش عقل و در جای دیگر به نکوهش آن گشوده است. در این نوشتار ضمن بیان و توضیح انواع عقل در مثنوی و تشریح کارکردها و ویژگیهای آن، دلایل ستایش و نکوهش آنها بررسی شده است. نگارنده برخلاف برخی از صاحبنظران بر این باور است که عقل جزوی نیز با تمام آفاتی که دارد در مثنوی ذاتاً مذموم نیست و پرتوی یا نمی از دریای عقل کل است و وجودی نورانی دارد؛ ولی به سبب پارهای از ویژگیها و محدودیتها، غالباً دچار آفات نفسانی و شیطانی میشود و راه اتصال آن به دریای عقل کل تنگ و تاریک میگردد. از این گذشته، میزان برخورداری انسانها از عقل نیز متفاوت است؛ به عبارت دیگر مولانا تساوی عقول را، که بعضی از متکلمان بدان اعتقاد دارند، نمیپذیرد و آن را با استدلال رد میکند.
همچنین به اعتقاد مولانا، خداوند گاه جمادات را نیز دارای عقل و فهمی آدمی گونه میکند تا قدرت و اعجاز خویش را به اثبات رساند.
دوره ۵، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۶ )
چکیده
جستار پیش رو به بررسی دو گزارش کمابیش یکسان از دو قصیده میپردازد؛ یکی مربوط به ادبیات عرب و سده دوم هجری است و دیگری مربوط به ادبیات فارسی و سده سوم. طبق این دو گزارش، هارون الرشید و امیر نصر سامانی که مدتی ترک وطن کرده با شنیدن چکامهای که رودکی و منصور نمری میگویند، با شتاب به موطن خود بازمیگردند. قصیده رودکی به «بوی جوی مولیان» معروف است و قصیده نمری را «یادِ بغداد» نامیدهایم. در این مقاله پس از یاد هر دو گزارش، به همسنجی شکلی و محتوایی آن دو و تاثیر احتمالی یک راوی از راوی دیگر و عواملی که سبب شده دو قصیده در خلیفه عباسی و امیر سامانی مؤثر بیافتد، اشاره کردهایم.....ه سوم. طبق این دو گزارش، هارون الرشید و امیر نصر سامانی که مدتی ترک وطن کرده با شنیدن چکامهای که رودکی و منصور نمری میگویند، با شتاب به موطن خود بازمیگردند. قصیده رودکی به «بوی جوی مولیان» معروف است و قصیده نمری را «یادِ بغداد» نامیدهایم. در این مقاله پس از یاد هر دو گزارش، به همسنجی شکلی و محتوایی آن دو و تاثیر احتمالی یک راوی از راوی دیگر و عواملی که سبب شده دو قصیده در خلیفه عباسی و امیر سامانی مؤثر بیافتد، اشاره کردهایم.
دوره ۵، شماره ۱ - ( زمستان ۱۴۰۳ )
چکیده
یکی از چالشهای الهیات معاصر، شرور طبیعی است. در جستار حاضر، بیان خواهد شد که از آنجا که انسانها اغلب در پدیدآمدن شرور طبیعی نقشی ندارند، یکی از مصادیق شر طبیعی مساله نجات و سعادت انسانهایی دانست که یا سالها پیش از ظهور ادیان میزیستهاند و یا به دلایل مختلف از مواجهه با پیام نجاتبخش خداوند محروم ماندهاند. از این رو، میتوان گفت که مساله امکان یا امتناع نجات چنین انسانهایی هم میتواند در زمره مباحث الهیاتی بهویژه الهیات مسیحی قرار گیرد و هم در زمره مباحث فلسفه دین. این مساله با رویکردهای کثرتگرایی و انحصارگرایی در الهیات مسیحی نیز مرتبط میشود. اما براساس الهیات تومیستی، اگرچه خداوند پیام خود را در زمان و مکان خاصی در مسیح متجلی نموده ولی با داشتن تصوری درست از خدا و اوصاف او، درخواهیم یافت که خداوند هرگز، انسانها را از مواجهه با پیام نجاتبخش خود محروم نساخته است.
دوره ۵، شماره ۲ - ( ۳-۱۳۹۶ )
چکیده