کاربران عمومی فقط به فهرست مقالات منتشر شده دسترسی دارند.
۲۰ نتیجه برای موضوع مقاله:
دوره ۳، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۱ )
چکیده
بسیاری از رمان هایی که نویسندگان زن ایرانی در چند سال اخیر نگاشته اند، از جهات مختلفی مانند پیرنگ، زاویه دید، شخصیت و... با هم شباهت دارند. این مقاله می کوشد چهار رمان از این نویسندگان را از منظر درون مایه مقایسه و بررسی کند. با مطالعه این گونه آثار، می توان به مشکلات و معضلاتی پی برد که وجود دارند یا در آینده پدیدار خواهند شد و هنرمندان توانسته اند با ذهنیّت هنری خود، آن ها را زودتر تشخیص و هشدار دهند. در این چهار رمان، مشترکاتِ مضمونیِ فراوانی وجود دارد که به ظاهر برآمده از گفتمانی مشترک است. برای بررسی این موضوع، ابتدا در بخش مقدمه، توضیحاتی درباب درون مایه و چیستی و اهمیت آن آمده است. سپس در بخش های بعدی، درون مایه رمان ها از دو منظر درون مایه های کلی و درون مایه های جزئی مطالعه شده است. در پایان، دریافتیم که درون مایه این چهار رمان تاحد زیادی شبیه به هم هستند و به نظر می رسد سبب آن، گفتمان مشابه نویسندگان آن هاست. چهار رمانی که در این مقاله بررسی شده اند عبارت اند از: خط تیره آیلین ( اثر ماه منیر کهباسی)، چراغ ها را من خاموش می کنم و عادت می کنیم (از زویا پیرزاد) و چهل سالگی (نوشته ناهید طباطبایی).
دوره ۵، شماره ۱۰ - ( پاییز و زمستان ۱۳۹۷ )
چکیده
نظریه ارزیابی کیفیت ترجمه خانم کارمن والرو گارسس (۱۹۹۴م) از مهمترین نظریات حوزه زبانشناسی است که بهمنظور تشخیص سطح کیفی ترجمهها، سازمانیافته و به تحلیل کیفی متون ترجمه شده ادبی میپردازد. این نظریه، به سبب مؤلفههایی که در تعیین میزان قابلیت و کیفیت متون ترجمه و میزان مطابقت آنها با متن مبدأ دارد، میتواند چارچوبی کارآمد برای نقد کیفیت ترجمههای قرآن کریم نیز باشد. گارسس، برای ارزیابی ترجمه، چهار سطح پیشنهاد میکند که عبارتند از: سطح معنایی- لغوی، سطح نحوی- صرفی، سطح گفتمانی- کاربردی و سطح سبکی- مقصودشناختی. پژوهش حاضر، با تکیه بر اهمیتِ غیر قابل انکار این مدل ترکیبی در ارزشیابی کیفی ترجمهها، در نظر دارد به ارزیابی تخصصی کیفیت ترجمه منتخب سوره بقره بهقلم آیتالله محمد یزدی از قرآن کریم بپردازد. برای ایـن منظـور ابتـدا و بـهطـور مختصر، نظریه گارسس معرفی و سپس موارد قابل کاربستِ این نظریه بر مثالهای مستخرج از ترجمه سوره مذکور، ذکر میشود. مهمترین یافتههای این پژوهش که با روشی توصیفی – تحلیلی و آماری نگاشـته شـده، بیـانگر آن اسـت کـه اولاً: ترجمه یزدی از منظر شاخصهای نظریه گارسس، قابل نقد و ارزیابی کیفی است. ثانیاً: این ترجمـه، هم توضیحی ـ تفسیری است و دادههای بسیاری برای زیرگروه تعریف و توضیح و بسط خلاقه دارد و هم، موارد بیشماری از دادههای قابل تطبیق با نظریه گارسس و زیرگروههای متعدد آن، از قبیل: همانندی ـ قبض و بسط نحوی، دستورگردانی و همچنین انتقال ابهام را در خود جای داده است.
دوره ۸، شماره ۱ - ( بهار ۱۳۹۹ )
چکیده
بهگواهی ناقدان و صاحبنظران حوزه اسطوره، "أخیلِس" یا "آشیل" نامورترین قهرمان اسطورهای یونان یاستان در داستان نبرد تروا (Trojan War) است. هومیروس، کهنترین و مشهورترین حماسهسرای یونانی، در کتاب خود "ایلیاد" که جامعترین منظومه حماسی مغرب زمین و یونان بهشمار میرود، داستان این اسطوره و ماجراجوییهای وی را در جنگ تروا بهنظم کشیده است. این کتاب بر مجامع فرهنگی و ادبی جهان غرب و شرق تأثیرات شگرفی گذاشته است. در همین راستا، برخی شاعران معاصر عرب نیز همانند سلیمان البستانی (۱۸۵۶) محمود درویش (۱۹۴۱) ، و عبدالعزیز المقالح(۱۹۳۷) غالباً تحت تأثیر ایلیاد هومر، به فراخوانی این اسطوره پرداختهاند. هدف این مقاله نقد و ارزیابی جلوههای حضور اسطوره «آشیل» در شعر شاعران مذکور، بر مبنای نظریه پیر برونل و چگونگی بهکارگیری آن در شعر آنان است. دستاورد پژوهش که با اعتماد به روش توصیفی - تحلیلی نگاشته شده، نشان میدهد که اسطوره آشیل در شعر برخی نامبردگان، مانند درویش و مقالح که از شاعران نسل فریاد و ﺣﻮادث ﻓﺎﺟﻌﻪﺑﺎر ﻫﺰیﻤﺖ و ﺷﮑﺴﺖ در سرزمینهای عربی هستند، از هیأت یک قهرمان جنگی در میدان نبرد تروا به شمایل یک منجی و سفیر سیاسی در میان ملتهای عربی در آمده که رهاییبخش انسان معاصر از دردها و رنجهای سیاسی – اجتماعی است.
دوره ۹، شماره ۴۲ - ( بهمن و اسفند ۱۴۰۰ )
چکیده
مقالۀ پیشرو به تحلیل و خوانش جامعهشناختیِ پارهای از مثلهایِ بلوچیِ سرحدی میپردازد. این تحقیق، نمود ساختارهای اجتماعی و ارزشهای آیینی را در مثلهای بلوچی گویش سرحدی، براساس رویکرد مردممدارِ مایکل بوراوی واکاوی کرده است. باتوجه به اینکه شناخت حرکات و پویشهایِ اجتماعی و بررسی قوانین حاکم بر این حرکات از وظایف اصلی جامعهشناسی است و زندگی اجتماعی بهواسطۀ جنبۀ شفاهیاش با ادب عامه پیوند مییابد، میتوان به ضرورت تحلیل جامعهشناختیِ مثلهای بلوچی بهعنوان یکی از برجستهترین ژانرهای ادب عامه پی برد که در بازنمایی هویت مردمی و بهتصویر کشیدن پدیدههایِ زندگی، نقش قابلتوجهی دارند. جامعهشناسیِ مردممدار در پیوند با مطالعات فرهنگی به تجربه و شیوۀ زندگیِ مردم، میراث، ساختار و سرمایههایِ فرهنگیِ هر جامعه با بهرهگیری از دادههای فولکلوریک که بیانگر باورها و عملکرد عامه هستند، میپردازد. روش تحقیق این پژوهش، کیفی بوده و گردآوری اطلاعات برپایۀ تحلیل محتوا صورت گرفته است که از رایجترین شیوههای شناسایی هویتِ آثار ادبی است و مثلها بهصورت تحقیق میدانی و روش مطالعه کتابخانهای گردآوری شدهاند. یافتههایِ تحقیق نشان میدهد بسیاری از کنشهای معنادار ساختار اجتماعیِ قوم بلوچ در قالبِ سنتهای فولکوریک و آیینهایِ ارزشی مانند پناهندهپذیری، دیوان، همیاری، انتقامجویی، سوگندِ نال، شمشیر و کفن، نان نمک و... در مثلهایِ بلوچی نمود برجسته دارند.
دوره ۱۱، شماره ۵۲ - ( مهر و آبان ۱۴۰۲ )
چکیده
مَثَلهای فارسی از کهنترین نمونههای ادبی ایران هستند که از روزگار باستان تا به امروز الهامبخش گفتار و رفتار مردم این سرزمین بودهاند و با توجه به اینکه در پیدایش آنها، ذوق، قریحه، دانش و تجربۀ لایههای گوناگون اجتماع نقش داشته، پذیرش و رواج عمومی آنها نیز زیاد بوده است. پژوهش در مَثَلهای هر جامعه، به شناختی بهتر دربارۀ جنبههای مختلف زندگی و فرهنگ آن جامعه کمک میکند و از این طریق لایههای مغفولماندۀ فرهنگ عمومی، بهصورت دقیقتر بررسی خواهد شد. برخی از عادتهای ناپسند یا آموزههای ناصواب فرهنگی از طریق مثلها، در زبان، ساری و جاری میشوند. این کارکرد ضربالمثلها را میتوان آموزههای منفی آنها دانست. این مقاله، چنین جنبهای را در مثلهای فارسی بررسی کرده و ضمن تأکید بر آموزههای نیک موجود در بیشتر ضربالمثلهای فارسی به نمودهای بدآموزی یا آموزههای منفی برخی دیگر از آنها پرداخته است. شوخی ریشخندگونه با سرزمینها و اهالی هر سرزمین یا اقوام و قبایل، برخورد با دیگریِ دینی و اعتقادی، تحقیر برخی از وضعیتهای جسمانی، ریشخند برخی از نقشهای خانوادگی و بهویژه نقشهای زنانه، تقدیرگراییهای کاملاً منفعلانه، توجیه خویهای ناپسندی چون خودرأیی و شوخی تمسخرگونه با برخی از نامهای خاص و نظایر این آموزههای منفی را در مثلها فارسی میتوان دید.
دوره ۱۲، شماره ۲ - ( تابستان ۱۴۰۳ )
چکیده
مکتب امریکایی ادبیات تطبیقی ،امکان خوبی برای بررسی آثار ادبی ملل گوناگون فراهم می سازد.جنگ درون مایه ای است که ادیبان ایران و فلسطین به باز تاب آن در آثار خویش پرداخته اند. این پژوهش به بررسی نشانههای میراث دینی در شعر دو شاعر مقاومت، قیصر امین پور و فایز خضور میپردازد. این دو با هدف تربیتی و برانگیختن همت مردم برای مبارزه با دشمن، در اشعارشان، اقتباسهایی از داستانهای قرآن داشتهاند و از شخصیتهای دینی و تاریخی نیز بهره گرفتهاند و کوشیدهاند از این طریق وضعیت غمانگیز جامعه ایران و فلسطین در زمان حاکمان را به تصویر بکشند، اما قیصر امین پور از طریق به تصویر کشیدن وقایع اجتماعی در زمان جنگ، در صدد دعوت جوانان به آزاد سازی بخش های اشغال شده کشور بود. همچنین هر دو شاعر به تصویر خرابیها، ویرانیهاو کشتارو تأکید بر پیروزی حتمی مظلومان بر ظالمان پرداختهاند.
دوره ۱۲، شماره ۳ - ( ۸-۱۴۰۲ )
چکیده
دوره ۱۲، شماره ۳ - ( پاییز ۱۴۰۳ )
چکیده
چکیده
بلوچی و فارسی شاخههایی از خانوادۀ زبانهای ایرانی هستند که در درازنای تاریخ در فلات ایران و در همسایگی و تعامل با همدیگر بودهاند. یکی از کارکردهای ادبیات تطبیقی، بررسی تأثیر و تأثرهایی است که میان ادبیات زبانهای گوناگون وجود دارد. نظر به غلبۀ فرهنگی زبان و ادبیات فارسی در ایران و نفوذ گستردۀ آن در میان اقوام مسلمان، تأثیرات این زبان و ادبیات آن بر ادبیات و شعر بلوچی نیز آشکار و قابل توجه است. تأثیرپذیری شاعران دورۀ دوم ادبیات بلوچی و مکتب ملاها از فارسی به اوج میرسد. مولوی عبدالله روانبُد از شاعران نامدار بلوچی و از نسل آخرین شاعران این مکتب است. او شاعری دوزبانه است که در شعرهای بلوچی او نیز تأثیر زبان و ادبیات فارسی قابل توجه است. این نوشتار با بررسی شعر بلوچی روانبُد به روش توصیفی-تحلیلی در پی روشن کردن چنین وجهی در سرودههای او بوده است. شعر روانبُد از نظر تأثیرپذیری از زبان و ادبیات فارسی یکدست نیست، گاه شعر او با آن که از لحاظ مضمون و عناصر خیال به شدت متأثر از فارسیگویان بزرگی چون سعدی است، از لحاظ زبانی، روان است و بدیع مینماید و گاهی نیز چنان فارسیانه بلوچی میسراید که مصرعها با تغییر یا تعدیل یک واژه، فارسی میشوند و حتی برخی از آنها را میتوان کاملاً فارسی دانست.
دوره ۱۲، شماره ۴ - ( زمستان ۱۴۰۳ )
چکیده
خاقانی، این سرایندهی خودباور از همروزگارانش کسی را سزاوار همتازی نمیبیند و میگوید: «بل مرا این مراست با قدما». از این روی به هماوردی با شاه شاعران عرب، رأس عمود شعری، جندح بن حجر الکندی نامور به امرؤالقیس برمیخیزد و «قِفا نَبْکِ» او را قفا میزند. روشن است که بررسی چنین ادعایی باید در سرودههای تازی خاقانی، این سرایندهی ذواللسانین انجام گیرد پس نگارندگان در پژوهش پیشروی برای رسیدن به شناختی تازه از منش دو سراینده، با بهرهگیری از روش ادبیات تطبیقی به سنجش «بَکَتِ الرَّباب» خاقانی و«قِفا نَبْکِ» امرؤالقیس پرداخته و کوشیدهاند که نگاه خاقانی را در برخورد با معلقهی امرؤالقیس ارزیابی کنند. برای دستیافتن به خواسته یاد شده، نخست در روساخت به کاوش وزن، قافیه، زبان و واژگان پرداخته و سپس در زیرساخت، گریه بر اطلال و دمن، زمان و جایگاه آن در اندوه سرایندگان، چگونگی پرداختن به مکان و چرایی آن، شیوهی شاعری هر یک در خودستایی، صراحت امرؤالقیس و عفت خاقانی در عشقبازی، نگرش سرایندگان به صبح و شب و سرانجام پیوند خاقانی و امرؤالقیس با پدیدهها را بررسی کرده و نشان دادهاند که خاقانی فراخور درونمایه، وزن را دگرگون کرده؛ قافیه را همزه آورده تا چامه را بلندتر بسراید؛ به واژگان امروالقیس، کاربردی دیگر بخشیده؛ تصاویری نو آفریده؛ برخلاف سراینده تازی، در گذشته به سر نبرده و آشکارا از سرآمدی ادبی خویش میگوید. عشقورزی امرؤالقیس بیپروا ولی عشق خاقانی عفیف بوده؛ سراینده ایرانی توصیفگر صبح ولی سراینده تازی همدم شب است. البته خاقانی شیوه پرداختن به پدیدهها را نیز گونهای دیگر کرده است.
دوره ۱۲، شماره ۴ - ( زمستان ۱۴۰۳ )
چکیده
یکی از مهم ترین مسائلی که در ترجمه تخصصی آثار ادبی مطرح می شود، حفظ سبک و ژانر متن اصلی قبل از ترجمه آن است. سبک یا سبک بیان به عنوان مهمترین ویژگی نوشتار بستگی به هدف نویسنده دارد؛ زیرا نویسنده از ساختارهای گرامری متفاوت و واژگان مختلف برای ایجاد جلوه های خاص مورد نظر خود استفاده می کند. در نظر گرفتن سبک متن زبان مبدأ در ترجمه یکی از وظایف مترجم است؛ زیرا عدم اهتمام به چنین گزینه ای، سبک متن زبان مبدأ را قربانی می کند. یکی از نکات مهم در ترجمه آثار ادبی، میزان ادبی بودن متن ترجمه شده نسبت به متن اصلی است. در سبک شناسی آماری با مطالعه شکل و محتوای متن اثر می توان به سطح ادبی متون دست یافت. بوزیمان، زبان شناس آلمانی، معادله ای برای بررسی سطح کیفی متون ادبی ارائه کرد. در این مقاله سعی شده است با روش توصیفی - تحلیلی، سطح کیفی ادبیت غزل «حالا چرا؟» از شهریار و ترجمه عربی آن به شعر، به قلم عبدالناصر الحمد، مورد ارزیابی قرار گیرد.
دوره ۱۲، شماره ۵۵ - ( فروردین و اردیبهشت ۱۴۰۳ )
چکیده
پژوهش دربارۀ زبانها و گویشهای محلی ایران و جمعآوری نمودهای مختلف فرهنگی ازجمله مثلها، موجب شناخت بهتر فرهنگ و تاریخ اقوام، حفظ گویش و فرهنگ آنها و درنهایت شناخت بهتر زبانها و فرهنگ ایرانی میشود. ضربالمثلها، بخشی عمده از فرهنگ عامۀ مردم بلوچ هستند که بررسی دقیق آنها در مطالعۀ الگوهای فرهنگی، ارزشهای اجتماعی و تحقیقات جامعهشناختی راهگشا خواهد بود. بیشتر این مثلها دارای مفاهیم عالی اخلاقی و فرهنگی هستند که در آموزش اندیشهها و مفاهیم متعالی، انتقال تجربیات قومی و نسلی و پیشرفت افراد در جامعه نقشی اساسی دارند، امّا مثلهایی نیز وجود دارند که کارکردهایی منفی دارند و به نظر میرسد که در گذر تاریخ، مایۀ آسیب و ناکامیهای اجتماعی و فرهنگی بودهاند. این پژوهش به روش مطالعۀ کتابخانهای و به شیوۀ تحلیلی به بررسی این دسته از مثلها پرداخته است تا تأثیری در افزایش آگاهی فرهنگی و ارتقای نگاههای منطقی و معقول در جامعه و فرهنگ بلوچ داشته باشد. هرچند شمار این قبیل مثلها کم است، اما بهسبب رواج گسترده، باعث ایجاد آسیب فرهنگی در جامعه شدهاند. آسیبهای فرهنگی در سه حوزۀ فرد، خانواده و اجتماع به همراه باورهای خرافی حوزۀ فرهنگ بررسی شدهاند. هرچند یافتههای پژوهش حاضر، بیشترین فراوانی را در آسیبهایی که مربوط به خانوادههاست نشان میدهد، اما پژوهش مستقل و مستندی با جامعۀ آماری مشخص در این خصوص صورت نگرفته است.
دوره ۱۶، شماره ۶۵ - ( ۹-۱۳۹۸ )
چکیده
مسأله اصلی این مقاله، ارائه تعریف دقیق حکایتهای ادبیات فارسی بر مبنای کاررفت ویژه عناصر آن به شکل عنصر غالب است؛ زیرا یکی از مواردی که قالبهای ادبیات داستانی را از یکدیگر متمایز میکند، نحوه کاربرد عناصر داستانی است. این مقاله با شیوه تحلیل مقایسهای و با بررسی تفاوتهای این دو نوع، سعی میکند نوع ادبی حکایت را باز تعریف کند و تفاوتهای آن را با قصه نشان دهد. بررسیها نشان داد کاررفت ویژه عناصر روایی، ویژگیهای خاص ارجاع به واقعیت، آموزشی بودن و عدمانسجام، نوع ادبی حکایت را از دیگر انواع داستانی، بویژه قصه، متمایز میکند. در نهایت این مباحث مقدمهای است برای مباحثی از قبیل زمینههای پیدایی انواع داستانی سنتی در فرهنگ ایرانی و دلایل افول آنها در روزگار معاصر.
دوره ۱۸، شماره ۷۴ - ( ۱۰-۱۴۰۰ )
چکیده
در این جستار به نقد و تحلیل مقالۀ «تازیسرودههای خاقانی» میپردازیم که سال ۱۳۹۶ در نشریه متنشناسی ادب فارسی دانشگاه اصفهان به چاپ رسیده است. جستار تازیسرودههای خاقانی، ویژگیهای پسندیدهای دارد که از آن میان میتوان تازگی موضوع، داشتن انسجام و پرداختن به شگرد تداوم تصویرسازی خاقانی و ... را نام برد در حالیکه عنوان نارسا، به درازا کشیدن مقدّمات، خوانش سرسری پژوهشهای پیشینیان، شناخت سطحی تازیسرودههای خاقانی، تحلیل ناروا، دریافت نادرست آرایههای ادبی، لغزش در ترجمه، سرقت ادبی، سهلانگاری در ضبط، بهرهگیری نابجا از چاپهای گوناگون و بهره نجستن از منابع تخصّصی از گرفتاریهای آن است.
دوره ۲۰، شماره ۷۹ - ( ۲-۱۴۰۲ )
چکیده
در فرهنگ ایرانی، یکی از الگوهای روایی تکرار شونده، روایتهایی است که در آنها به ماجرای تولد شاه پنهان اشاره میشود. روایتهای زندگینامهای کوروش، فریدون، کیخسرو و اردشیر نمونههایی از این نوع روایت در فرهنگ ایرانی هستند. نظیر این روایت، علاوه بر فرهنگ ایرانی در فرهنگهای دیگر ملل نیز هست و همین اهمیت بحث و بررسی درباره آنها را دوچندان میکند. درباره این نوع روایتها، پژوهش خاصی انجام نشده است. در این مقاله، سه روایت ایرانی شاه پنهان بررسی شده است در همه این روایتها ابتدا یک پیشگویی، خبری راجع به تولد شاه آینده میدهد و بعد از آن نیروهای مخالف یا موافق به جستوجوی آن میپردازند. کودک متولد میشود؛ در نهان پرورش مییابد و با شکست مخالفان، پادشاه میشود. بررسی این روایتها با الهام از ترکیب روشهای پراپ و راگلان صورت گرفته است. کارکردها و شخصیتهای روایتهای شاه پنهان بر مبنای شیوه کار پراپ در ریختشناسی قصههای عامیانه استخراج شده است. استفاده از نظریات راگلان و الگوی او نیز به این دلیل اهمیت دارد که وی با بررسی اسطورههایی که با موضوع مورد مطالعه این پژوهش همسانیهایی دارد، الگویی کلی از آنها به دست داد. بررسیهای این پژوهش نشان میدهد که سه روایت فریدون و کیخسرو در شاهنامه فردوسی و روایت اردشیر در شاهنامه و کارنامه اردشیر بابکان، همگی میتواند در الگویی واحد با پنج کارکرد اصلی شامل پیشگویی، تولد، پرورش دور از خانه، آگاهی و پادشاهی جای گیرد. این الگو در باب روایتهایی مشابه در فرهنگهای دیگر نیز صادق است؛ روایتهایی مانند روایت زندگینامهای پیامبرانی مانند عیسی(ع) و موسی(ع) و یا داستان ادیپ در فرهنگ یونانی.
دوره ۲۰، شماره ۸۲ - ( ۲-۱۴۰۲ )
چکیده
فرهنگ اقلیمی، مجموع باورها، افکار، عواطف، روحیات و ارتباطات اعضای جامعه بومی است که یکی از منابع غنی در تولید آثار ادبی شناخته میشود. همین زمینه مشترک، شدهاست نویسندگان برجستهای نظیر جلالآلاحمد و غلامحسین ساعدی در کنار خلق آثار ادبی به مطالعه و تحقیق و تدقیق در فرهنگ عامه مناطق مختلف ایران بویژه نواحی کمتر شناخته شده روی بیاورند. نگارنده در این مطالعه در پی آن است تا چگونگی بهکارگیری عناصر فرهنگ اقلیمی و بومی را در تولید اثر ادبی بر مبنای دو اثر غلامحسین ساعدی اهل هوا و ترس و لرز بررسی کند.
روش مطالعه تطبیقی- تحلیلی است. نتیجه این بررسی نشان میدهد که ساعدی در نگارش ترس و لرز عمده مصادیق و عناصر داستانی را نظیر زمان، مکان، شخصیتهای داستانی و گرهافکنی و گرهگشایی از مجموعه باورهای بومی و اقلیمی مردم جنوب گرفته است؛ بهعنوان مثال زمان در ترس و لرز مطابق باورهای عامیانه غیرتقویمی و اسطورهای است.
دوره ۲۳، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۲ )
چکیده
با گذشت زمان، سازهها تحت اثر عوامل مخرب طبیعی و غیر طبیعی متعددی چون زلزله، گودبرداریهای غیراصولی، ارتعاشات دینامیکی حاصل از انفجار و غیره قرار میگیرند. همچنین، عواملی چون انتظار سرویسدهی بیش از ظرفیت طراحی المانهای سازه و عدم بر آورده نمودن انتظارات به روز شده آییننامهای، باعث افت کارایی سازه میگردد. از طرفی گسترش آسیبهای موضعی در سازهها تحت اثر عوامل نامطلوب میتواند سلامتی کلی سازه را با مشکل مواجه نماید. بنابراین، اطلاع از وضعیت سلامتی سازهها بسیار مهم و حائز اهمیت بوده و پایش و کنترل سلامتی در سازهها یکی از مهمترین و مورد توجهترین زمینههای پژوهشی بسیاری از پژوهشگران است. صفحات از مهمترین المانهای سازهای هستند که آسیب در آنها میتواند به صورت پیشرونده به سایر المانها منتقل شده و منجر به آسیب کلی سازه گردد و در نتیجه، هزینههای اجتماعی جبران ناپذیر و اقتصادی فراوانی را تحمیل نماید. در این مقاله، با توجه به گسترش روز افزون استفاده از صفحات فولادی در سازههای ساختمانی به عنوان دیوارهای برشی فولادی، موضوع شناسایی و تعیین موقعیت آسیب به عنوان یکی از مهمترین مراحل پایش سلامتی در سازهها با استفاده از دادههای دینامیکی مودال (فرکانسها و شکلهای مود ارتعاشی) و یک روش تشخیصی مبتنی بر تحلیل موجک گسسته دو بعدی مورد توجه واقع شد. به این منظور، صفحه فولادی مدلسازی شده در نرم افزار تحلیل اجزا محدودی ABAQUS تحت تحلیل فرکانسی واقع شد و دادههای مودال حالتهای آسیب و بدون آسیب استخراج گردید. نتایج، اختلاف بین فرکانسها و عدم انطباق کامل شکلهای اولیه و ثانویه مودهای ارتعاشی را بر اساس معیار انطباق مودال (MAC) و زاویه بین بردارهای اولیه و ثانویه شکل مود نشان داد. با معرفی یک شاخص مکانیاب آسیب (DLI) بر مبنای ضرایب موجک حاصل از جزئیات قطری تحلیل موجک دو بعدی شکلهای اولیه و ثانویه مود ارتعاشی مورد نظر، مکانهای آسیب با ایجاد پرش نسبی حداکثری در نمودار DLI در دو راستای طول و عرض صفحه با دقت بالایی شناسایی شد.
دوره ۲۳، شماره ۳ - ( ۵-۱۴۰۲ )
چکیده
همواره سازهها تحت اثر عوامل طبیعی و یا غیر طبیعی متعددی همچون زلزله، انفجار و گودبرداریهای غیر اصولی واقعاند که میتواند آسیبهای موضعی موجود در آنها را تشدید نموده و باعث انهدام آنها و در نتیجه، ایجاد خسارتهای جانی و مالی فراوانی شود؛ بنابراین، پایش سلامتی سازهها و اعضای سازهای بسیار مهم و حائز اهمیت است. در این نوشتار، پایش سلامت عضو سازهای ستون با لحاظ نمودن اثر بار محوری بر پاسخهای دینامیکی مودال (فرکانسهای طبیعی و شکلهای مود ارتعاشی) انجام شد. نتایج بررسیها نشان داد که فرکانسهای طبیعی تمامی مودها در هر دو وضعیت سالم و آسیب با افزایش بار محوری به صورت نسبتهایی از بار بحرانی مبنا (بار بحرانی بدترین حالت آسیب) کاهش مییابد. همچنین، در بارگذاریهای یکسان، همواره فرکانس نمونه سالم از فرکانس نمونه آسیب بیشتر است؛ بهطوریکه با افزایش شدت آسیب، اختلاف فرکانسی وضعیتهای سالم و آسیب افزایش مییابد. با معرفی یک شاخص شناسایی آسیب (DDI) بر مبنای ضرایب موجک حاصل از جزئیات آنالیز موجک شکلهای مود وضعیتهای سالم و آسیب، محلهای آسیب با دقت بالایی به صورت پرش و یا اغتشاش در DDI شناسایی گردید. همچنین، بررسیها نشان داد که DDI محلهای مختلف آسیب مستقل از هم بوده و تنها متأثر از شدت آسیب محل مورد نظر است و اثرات بار محوری بر DDI بسیار ناچیز و قابل چشم پوشی است. مستقل بودن DDI محلهای مختلف آسیب نشان دهنده کارآمدی روش پیشنهادی در شناسایی محلهای آسیب است؛ زیرا در غیر اینصورت، ممکن است عدم شناسایی یک محل آسیب بر شناسایی سایر محلهای آسیب تأثیرگذار باشد.
دوره ۲۴، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۹ )
چکیده
یکی از رویکردهای نوین به توسعه، الگوی حکمرانی خوب است که از رهگذر فناوری اطلاعات و ارتباطات که تحت عنوان حکمرانی الکترونیک نامیده میشود، میتوان بدان دست یافت. با توجه به ادبیات گسترده و نبود مدلی جامع و بومی برای حکمرانی خوب الکترونیک در کشور، پژوهش حاضر با هدف طراحی الگوی استقرار و توسعه حکمرانی خوب الکترونیک مبتنی بر مرور نظاممند مقالات و تحلیل آنها با استفاده از روش فراترکیب انجام شده است. بدین منظور پس از جستوجو در پایگاههای اطلاعاتی در محدوده زمانی ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۸، درنهایت ۸۵ مقاله انتخاب و با تحلیل محتوای آنها ابعاد و کدهای مربوطه استخراج و میزان اهمیت و اولویت هر یک با استفاده از آنتروپی شانون تعیین گردید. بر اساس یافتههای تحقیق، کدهای فناوری اطلاعات و ارتباطات، منابع انسانی دارای دانش و مهارت استفاده از فناوری اطلاعات و ارتباطات، محرمانه بودن اطلاعات، امنیت شبکه، اعتبار و اطمینان از اطلاعات، میزان واقعی بودن قوانین امنیتی، اعتبار اطلاعات ارائهشده، ورود رویههای قانونی و نظارت جامعه مدنی بر عملکرد دولت الکترونیک، راحتی و سهولت بیشتر شهروندان در استفاده از خدمات و دسترسی به اطلاعات دولتی و کاهش هزینههای دولت، بیشترین ضریب اهمیت را در بین ابعاد ۱۹ گانه استقرار و توسعه حکمرانی خوب الکترونیک بهدست آوردند. درنهایت پس از طی گامهای پژوهش، الگوی استقرار و توسعه حکمرانی خوب الکترونیک در سه مرحله بررسی و شناسایی الزامات، استقرار و توسعه حکمرانی خوب الکترونیک ارائه گردید.
دوره ۲۵، شماره ۳ - ( ۳-۱۳۹۷ )
چکیده
دوره ۲۷، شماره ۱ - ( ۸-۱۴۴۱ )
چکیده
إحدی أهمّ خطب الإمام علی (ع) المذهله لکل الأجیال الحالیه والقادمه هی الخطبه الحادیه عشره بعد المائه التی استوعبت مجموعه قیمه من المواعظ فی إطار الابتعاد عن الانغماس فی الدنیا والتحذیر عن الاغترار بها وظواهرها المتقلبه التی تکشف لنا عن حقارتها ودنیتها. إنّ هذه الخطبه من أجمل خطب الإمام ومن أعمق مواعظه فی نهج البلاغه؛ بحیث تجدر الإشاره إلی مستویاتها الأسلوبیه التی تعتمد فی مسارها علی الکشف عن الجمالیات الکامنه وراء النصوص من خلال تحلیل ظواهرها اللغویه والنحویه وبیان أفکارها المطروحه فی ثنایاها وتأثیرها الفنی والأدبی علی المتلقین. هذا المقال یتبع المنهج الوصفی والتحلیلی القائم علی الدراسه الأسلوبیه التی تهدف إلی استنطاق الخطبه واستکناه أسرارها من خلال مستویاتها المختلفه بغیه العثور علی الفهم الأکثر للمعانی المکنونه فی إطارها الأسلوبی والفنی والکشف عن لمحات من خصائصها الجمالیه والبلاغیه. ومن النتائج التی توصّل إلیها المقال أنّ الإمام (ع) ذمّ حقیقه الدنیا وتذبذب أحوالها ثمّ حذّر العباد من الاغترار بها غایه التحذیر من خلال توظیف التراکیب اللغویه والنحویه ضمن نصّه حتی یوقظ نفوس السامعین ویقنعهم بغدارتها. مما یسترعی الانتباه أنّ الخطیب أضفی علی خطابه طابعا عاما من الإیجاز البلاغی المشحون بالسجع وقصر العبارات مع توازنها الترکیبی العام. ولو أمعنا النظر لنلاحظ أنّ الاستعاره المکنیه أو التشخیص ثم الکنایه لقد طغتا علی إطار الخطبه العام وأضفتا علیها أجواء ممتعه بالحیویه وجعلتاها أکثر حرکیه ودینامیکیه.